دانایی به همه گفت: ”هرچه زودتر این جزیره را ترک کنین، زیرا به زودی آب این جزیره را خواهد گرفت و اگر بمانید غرق می شوید“.
تمام احساسها با دستپاچگی قایقهای خود را از انبار خونه شون بیرون آوردند و تعمیرش کردند و پس از عایق کاری و اصلاح پاروها، آنها را به آب انداختند و منتظر روز حادثه شدند.
روز حادثه که رسید همه چیز از یک طوفان بزرگ شروع شد و هوا به قدری خراب شد که همه به سرعت سوار قایقها شدند و پاروزنان جزیره رو ترک کردند. در این میان، ”عشق“ هم سوار بر قایقش بود، اما به هنگام دور شدن از جزیره، متوجه حیوانات جزیره شد که همگی به کنار ساحل آمده بودند و ”وحشت“ را نگه داشته بودند و نمی گذاشتند که او سوار بر قایقش شود. ”عشق“ سریعا برگشت و قایقش را به همه ی حیوانها و ”وحشتِ“ زندانی شده توسط آنها سپرد. آنها همگی سوار شدند و دیگر جایی برای ”عشق“ نماند. قایق رفت و ”عشق“ تنها در جزیره ماند.
جزیره لحظه به لحظه بیشتر زیر آب می رفت و ”عشق“ تا زیر گردن در آب فرو رفته بود. او نمی ترسید زیرا ”ترس“ جزیره را ترک کرده بود. اما نیاز به کمک داشت. فریاد زد و همه ی احساسها کمک خواست. اول کسی جوابش را نداد. در همان نزدیکیها، قایق دوستش ”پولداری“ را دید و گفت: ” ”پولداری“ عزیز، به من کمک کن“.
”پولداری“ گفت: ”متاسفم، قایق من پر از پول و شمش و طلاست و جای خالی ندارد!“
”عشق“ رو به سوی قایق ”غرور“ کرد و گفت: ”مرا نجات میدهی؟“
"غرور“ پاسخ داد: ”هرگز، تو خیسی و مرا خیس می کنی“
”عشق“ رو به سوی ”غم“ کرد و گفت: ”ای ”غم“ عزیز، مرا نجات بده.“
اما ”غم“ گفت: ”متاسفم ”عشق“ عزیز، من اونقدر غمگینم که یکی باید بیاد و خودمو نجات بده!“
در این بین ”خوشگذرانی“ و ”بیکاری“ از کنار عشق گذشتند، ولی عشق هرگز از آنها کمک نخواست!
از دور ”شهوت“ را دید و به او گفت: ”شهوت عزیز، من را نجات میدی؟“
شهوت پاسخ داد: ”هرگز .... برو به درک ..... سالها منتظر این لحظه بودم که تو بمیری! ... حالا بیام نجاتت بدم؟!! ..... وجود تو بر روی این سیاره، باعث زشت شدنِ همجنس بازی ، تجاوز و شهوترانی میشه. اما وقتی تو بمیری ... من پرکار تر از همیشه میشم و هیچکس دیگر به ازدواج، ناموس و حیا فکر نخواهد کرد .... پس برو به زیر آب که با نبودن تو.... من سلطان میشم ... هاهاها ... برو به درک ...“
”عشق“ که نمی تونست ”ناامید“ باشه، رو به سوی خدا کرد و گفت:
”خدایا... منو نجات بده“
ناگهان صدایی از دور به گوشش رسید که فریاد می زد: ” نگران نباش من دارم به کمکت می آیم.“
عشق آنقدر آب خورده بود که دیگه نمی توانست روی آب خودش را نگه دارد و بیهوش شد.
پس از به هوش آمدن، با تعجب خودش را در قایق ”دانایی“ یافت.
آفتاب در حال طلوع مجدد بود و دریا آرامتر از همیشه. جزیره آرام آرام داشت از زیر هجوم آب بیرون می آمد، زیرا امتحان نیت قلبی احساسها دیگه به پایان رسیده بود.
”عشق“ برخاست. به ”دانایی“ سلام کرد و از او تشکر نمود.
”دانایی“ پاسخ سلامش را داد و گفت: ”من ”شجاعتش“ را نداشتم که به سمت تو بیایم. ”شجاعت“ هم که قایقش دور از من بود، نمی توانست برای نجات تو راهی پیدا کند. پس می بینی که هیچکدام از ما تو را نجات ندادیم! یعنی اتحاد لازم را بدون تو نداشتیم. تو حکم فرمانده بقیه ی احساسها را داری“
”عشق“ با تعجب گفت: ”پس اون صدا کی بود که بمن گفت برای نجات من می آد؟“
”دانایی“ گفت: ” او زمان بود.“
”عشق“ با تعجب گفت: ” زمان؟!“
”دانایی“ لبخندی زد و پاسخ داد: ” بله، ”زمان“.... چون این فقط ”زمان“ است که لیاقتش را دارد تا بفهمد که ............ ”عشق“ چقدر بزرگ است.“
سلام.امروز می خواهم از عشق بگویم.لیکن نه همچون همگان.اینبار می خواهم از گم کردن عشق بگویم.
به قول شاعر : سخت آمده است مبخش آسان.
روی صحبتم فقط به دختران عزیز نیست که با پسران خوب مملکتم نیز هست.
آنگاه که عشق را در چشمان عاشق دوست خود دیدید گمان نبرید که با تمام ابدیتش هر آنچه بکنید او را از شما نمی گیرد.
بگذارید از کلام دختری که با تلخی این تجربه را بیان می کند بگویم :
" هجده ساله بودم که صدای عشق در زندگیم شنیده شد.پسری با تمامی محاصنی که یک دختر می خواهد.راستگو، صادق،فداکار،مهربان. همیشه آماده شنیدن و همیشه با کوله باری از آرامش.
دو سال گذشت و ما نامزد شدیم.و دوسال بعد هم ازدواج کردیم.
همه چیز عالی بود.اون مرد همیشه آماده بود تا ببینه من به چی احتیاج دارم.یکسال دیگر هم گذشت و حتی عاشقانه تر.اگر تب میکردم او می مرد. کم کم این فکر در من شکل گرفت که او همیشه عاشق من خواهد ماند.پس کم کم ابراز علاقه ام کمتر شد.تقاضا هایم بیشتر شد.به صورت عذاب آوری به او حس مالکیت داشتم. و این وضع تا جایی رسید که عشق من عذاب او شد. اما او هنوز عاشق بود و این عذاب را به جان میخرید.
طولانیش نمی کنم.بعد از دو سال کار را به جایی رساندم که با ناباوری شاهد رفتنش شدم.بدون هیچ کلامی و فقط با یک بوسه خداحافظی.شیرین ترین و تلخترین بوسه عمرم.
او رفت به آن سوی دنیا.آمریکا.هنوز چند ماه نگذشته بود که نبودش را حس کردم.تا چند ماه زندگیم اشک بود و آه.تا اینکه طلاق غیابی گرفتم و ازدواج کردم. و حقم را از زندگی گرفتم. پست ترین و کثیف ترین مرد دنیا.دقیقا بر عکس او بود.حتی یکسال هم دوام نیاوردم و طلاق گرفتم. چند سالی در حسرت گذشته تنها ماندم تا اینکه پس از ده سال از یکی از دوستانش شنیدم که برگشته.آره عشق من برگشته بود. اما با یک بچه پنج ساله . دوستش میگفت اون نتونسته بود عشق منو فراموش کنه و زنش با تنفر از سایه این عشق از او جدا شده بود.
نمی دانستم خوشحال باشم یا ناراحت.
چند ماهی جرعت نزدیک شدن به اونو نداشتم.اما از دور مراقبش بودم.تا اینکه یکروز اون من را دید و باور نمی کنید چطور منو بغل کرده بود و میبویید و میبوسید.
از خودم خجالت می کشیدم.
و حالا دیگه میدونم چطور قدر عشق را بدونم.اما قیمت زیادی پرداختم.بدونین که نمی ارزه."
بله دوستان واقعا نمی ارزه.پس همین الان که اینو می خونین پاشین و به کسی که دوستتون داره و دوستش دارین زنگ بزنین و بگین چقدر دوستش دارین و اینو بدونین که همین یادآوری معجزه میکنه.میگی نه امتحان کن.
ایرانیان از قدیم مردمی ناسیونالیست و با علاقه های ملی میهنی بسیار قوی بوده اند.همیشه حتی زمانی که از دولت مرکزی ناراضی بوده اند نیز در برابر تهاجمات خارجی به دفاع از خاک ایران زمین برخاسته اند.از رستم و آرش کمانگیر گرفته تا فریدون و نادر و همت ها و باکری ها و سهراب ها.در دوره اخیر این حس میهن پرستی فزونی یافته و باعث جمبش های فراوان اجتماعی گردیده.اما یک سوال برای همه مخصوصا خارجیان شاهد بر وقایع ایران مطرح است.این همه مهاجرت قشر متفکر برای چیست؟این ناسیونالیست های مهاجر به چه دلیل راضی به ترک ایران شده اند؟
شاید جواب این سوال آنقدر سخت نباشد.اما بهتر است هرکدام از ما یک بار این سوال را از خود بپرسیم....
کلمه: سازمان ملی جوانان، متولی امور جوانان است و وظیفه دارد سیاستگذاریهای مورد نظر در حوزه جوانان را پایهریزی کند. سیاستگذاری که در چند مدت اخیر به توصیه احمدی نژاد به امر ازدواج معطوف شدهاست. برگزاری جشنوارهها و در کنار آن راهاندازی سامانه ازدواج جوانان از مهمترین راهکارهای سیاستهای توصیه شده است. بر اساس برنامهای که برای این سامانه در نظر گرفته شده، فرهنگ سازی ارزشهای جوانان برای ازدواج و سعی بر برگزاری کلاسهایی که به جوانان بیاموزد که شایستگیهای ازدواج چیست از مهمترین اهداف آن است، هدفی که قرار است تا دو سال آینده با ارائه «گواهینامه ازدواج» دنبال شود.
سازمان ملی جوانان که قرار بود این هدف را از امروز با معرفی رسمی پایگاه «ساج» http://www.saj.ir فعلا این برنامه را به تعویق انداخته است. اما این سامانه به گفته رییس سازمان ملی جوانان استان تهران «به دنبال آن است تا ضمن پاسخ به نیازهای آموزشی جوانان عزیز برای ورود به عرصه تشکیل خانواده، توانمندی و مهارت ایشان را برای یک انتخاب صحیح، یک ازدواج آگاهانه و در نهایت، یک زندگی مشترک پایدار، افزایش دهد، با راهاندازی سامانه الکترونیکی ازدواج، به جوانانی که دورههای آموزشی سازمان ملی جوانان در زمینه مهارت های ازدواج را با موفقیت طی کنند، گواهینامه تخصصی «ازدواج» اعطا میشود».
رئیس سازمان جوانان استان تهران «نیاز جوانان به آموزش های مربوط به ازدواج را دلیل راه اندازی این سایت و کلاس های اموزشی ازدواج» عنوان کرد و گفت: «جوانان با اطلاعات بسیار اندک ازدواج میکنند و آموزشهای لازم را نمیبینند بنابراین رئیسجمهور پیشنهاد داد که همه دستگاهها و سازمان ملی جوانان متولی این امر شوند و به این ترتیب جرقه این کار زده شد».
بررسی دقیق پایگاه «ساج» نشان میدهد که سامانه قرار است به داوطلبان اخذ گواهینامه ازدواج راهکارهای افزایش ازدواجهای بههنگام،آگاهانه و پایدار در بین جوانان، ارتقای مهارتهای ارتباطی و اجتماعی جوانان و افزایش آگاهیهای مربوط به ازدواج ، کاهش نرخ رشد سالیانه طلاق به ویژه در بین زوج های جوان و در سالهای اول زندگی، آموزش و توانمندسازی جوانان در مورد مسائل مربوط به دوران پیش از ازدواج، حین ازدواج، دوران عقد و دوران پس از ازدواج بر اساس آموزههای دینی و اصول روانشناختی را آموزش دهد.
پایهگذاران «ساج» در گزینهای کلیدی در این سامانه، سرفصلهای دروسی که قرار است در دوره آموزشی پیش از ازدواج به جوانان ارائه شود را قرار دادهاند. سرفصلهایی که هیچ نشانی از حقوق برابر میان دو انسان مشتاق به ازدواج با یکدیگر ندارد، و آنچه که بیش از همه به چشم میخورد نگاه مرد سالارانهای است که در پس این آموزشها وجود دارد.
مردانی شایسته ازدواج هستند که از قدرت، چهارشانگی و توان دفاعی برخوردار باشند
در این سایت در رابطه با ملاک ها و معیارهای انتخاب همسر ابتدا شرایط عمومی که دختران و پسرانی که شایسته ازدواج هستند باید داشته باشند ذکر شده است این شروط عبارتند از دینداری، عمل صالح، تقوی، ولایی بودن (پیوند عملی با اهل بیت، اطاعت خداوند، نماز اول وقت، برائت از دشمنان ،پیروی از ولایت فقیه )، التزام به احکام دین و واجبات ، هوشمندی، کفایت عقلانی، عدم ابتلا به بیماری های پیش رونده و سخت درمان، تفاوت سنی مناسب، بهرمندی از متاع دنیا در حد نیاز، حلال بودن مال،داشتن ثروت مطلوب، شغل مناسب، اصالت خانوادگی، عفت اجتماعی و نجابت و پاک نظری ، حسن خلق، عدم برخوداری از صفات مذموم است و سپس به بیان خصوصیاتی که یک مرد برای ازدواج باید داشته باشد پرداخته است. از نظر نگارندگان این سر فصل ها مردی که می خواهد ازدواج کند باید غیرت، پاکیزگی، پارسایی، سخاوتمندی، دست و دلبازی و سلامت جنسی داشته باشد، نسبت به پدر و مادر خود نیکو کار باشد و با زن و فرزند نیز خوشرفتار باشد و از آنها حمایت کند. همچنین در ادامه آمده است، مردی که می خواهد ازدواج کند باید قدرت، چهارشانگی، شهرت اجتماعی، توان دفاعی و پاکی چشم و فکر و عمل داشته و قادر به تامین نفقه زن و فرزندان خود باشد.
زنانی شایسته ازدواج هستند که از تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو و ظرافت صدا برخوردار باشند
در این سرفصل ها در رابطه با خصوصیات زنانی که شایستگی ازدواج دارند آمده است، زنان شایسته ازدواج باید دارای جمال و زیبایی باشند که این جمال و زیبایی را در تناسب اندام، ظرافت مو و ابرو ، ظرافت صدا،حیا، عفت و پاکدامنی معنا کرده است. در این نوشتار زنان با ایمان و خداشناس ، زنان سادات، زنان باکره، زنان کممهریه را برای ازدواج در اولویت قرار داده است و گفته شده زنی شایسته ازدواج است که در مقابل شوهر خود متواضع و فروتن باشد ودر مقابل شوهر، خود را بیاراید وبا مردانی غیر از شوهر خود احساس بیگانگی داشته باشد و در برابر آنها وقار به خرج دهد.
زن باید از شوهر خود حرف شنویی داشته باشد و از او فرمانبرداری کند
در این سرفصلها زنانی شایسته ازدواج تشخیص داده شده اند که از شوهر خود حرفشنوی داشته باشند و از او فرمانبرداری کند. در اختیار شوهر بودن در خلوت ،سهلگیری، نرمخویی، حافظ حیثیت شوهر بودن در غیاب او، عیبپوش بودن، دوشیزه بودن از دیگر خصوصیات زنان مناسب ازدواج تشخیص داده شده است . اما نکته قابل توجه صفت دیگری است که برای زنان مناسب ازدواج در نظر گرفته شده و آن ” آرامش نیافتن زن با جلب رضایت او هنگام عصبانیت او” است و این به ان معنا است که اگر مردی از دست همسر خود عصبانی شد زن تا زمانی که نتواند رضایت همسر خود را جلب کند و عصبانیت مرد پایان نیابد حق به آرامش رسیدن و آرام شدن ندارد!
در سامانه ازدواج سازمان ملی جوانان گفته شده زنی که می خواهد ازدواج کند نباید متکی به زیبایی خود باشد ، نباید وابستگی و فخر فروشی به مال پدرش داشته باشد ، مدپرست نباشد ، متکی و وابسته به دیگران نبوده و جاه طلبی نداشته باشد . سازمان ملی جوانان بر این اعتقاد است که زنان نازا، کثیف، لجباز و نافرمان و سرکش نسبت به شوهرشایستگی همسری مردان را ندارند.
با نگاهی به این سر فصل ها و توجه به صفاتی که سازمان ملی جوانان به عنوان صفات مورد نظر برای ازدواج در بین جوانان ترویج میکند و قرار است تا دو سال آینده آنها را به عنوان ملاک ها و معیارهای اصلی ازدواج به جوانان بقبولاند، متوجه می شویم که این سازمان به دنبال رواج مرد سالاری در جامعه است.
مدیران دولتی قصد دارند با مطیع کردن زنان، نرخ طلاق را کاهش دهند
گویا سازمان ملی جوانان از پیشرفت دختران در جامعه نگران شده است و به دنبال ان هست که به دختران تاکید کند که فراموش نکنید شما جنس دوم هستید و باید از شوهرانتان حرفشنویی داشته باشید. سازمان ملی جوانان زنان زیباروی با اندامی متناسب را که از شوهر خود فرمانبرداری میکنند و هر آنچه را شوهرانشان میخواهند برای آنها فراهم کرده برای ازدواج شایسته می داند. سازمان ملی جوانان با این کلاسها به دنبال بازتولید روشهای سنتی در ازدواج است. این سازمان میخواهد با مطیع کردن زنان در برابر مردان نظام خانواده ها را حفظ کند .
حتی یک بار به نقش برابر زن در زندگی و همراهی مرد با همسر اشارهای نشدهاست
در این سر فصلها ، حتی یک بار گفته نشده که مرد باید از زن خود حرفشنویی داشته باشد. این سازمان چهارشانگی، شهرت اجتماعی، توان دفاعی و پاکی چشم و فکر و عمل را برای مردم لازم دانسته و گفته است که مرد باید بتواند نفقه زن و فرزند خود را تامین کند.
تصویری که سازمان ملی جوانان از زن و مردی که شایستگی ازدواج دارند ارائه کرده، عبارت است از :مردی پر قدرت و پر توان و چهارشانه که باید توان جسمی بالایی ، پول و شهرت اجتماعی داشته باشد، از نگاه او فقط کافیاست مرد چشم پاک باشد و از زن و فرزند و پدر و مادر خود حمایت کند و رئیس و همهکاره باشد و زن هم موجودی ناز، زیبا و عشوهگر برای همسر که با ظرافت صدا، نرم خویی، مهربانی و فرمانبرداری از شوهر به دنبال آن است که زندگی آرامی برای همسر خود فراهم کند و مرد این اسوه قدرت را به آرامش برساند. هر وقت هم که شوهرش عصبانی شد، از هر چه در توان دارد استفاده کند تا بتواند همسر خود را آرام کند و تا همسر آرام نشده او حق آرام شدن ندارد.
بهسادگی در رابطه با حقطلاق، حق حضانتفرزند، حق تحصیل، حق خروجی از کشور و.. سکوت شدهاست
نکته قابل توجه این است که در سرفصلهای سازمان ملی جوانان هیچ مطلبی وجود ندارد که در آن حقوق زنان در هنگام عقد مورد توجه قرار گرفته باشد و به مردان یادآوری شده باشد که زن نیز دارای حقوقی است و شروطی به نام شروط ضمن عقد وجود دارد که زن میتواند از آن بهرهمند شود. در هیچ کجای این سر فصلها نامی از حقتحصیل ،حقاشتغال زن ، حقخروج از کشور، شرط تقسیم اموال پس از جدایی، حق حضانت فرزند یا فرزندان پس از طلاق، شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق به میان نیامده و به این نکته توجه نشده است که مردان با قبول چنین شروطی میتوانند اساس یک زندگی برابر با زنان را در زندگی مشترک پایهریزی کنند.
سازمان ملی جوانان گویا فراموش کرده که جوانان یعنی دختران و پسران ایرانی، بنابراین این نهاد دولتی حق ندارد بودجههای میلیاردی را که دولت به آن اختصاص میدهد صرف قدرتمندکردن بیشترمردان کند.
منبع:ایلنا